جدیم نمیگرفتی
چرا آخه عزیزم
تو که خوب میدونستی
بری فرو میریزم
من حالا بی تو موندم
بی من کجا میرفتی
چقدر با شوق و شادی
بار سفر می بستی
من دغ کنم, بمیرم
برات مهم نباشه
حرف هایی دارم شاید
جا گفتنش نباشه
من عاشق تو بودم
حتی نگام نکردی
من با تو, بی تو مردم
حالا که انقدر سردی
خداحافظ حالا که
خودت میخوای جدا شی
من راضی نیستم اما
میبینم که باهاشی
فکر نمیکردم سرت
رو شونش جای بگیره
اما خیالم جمع نیست
که اون واست بمیره
امیدوارم که باشم
یکی مونده به آخر
قصه ی زندگیتم
با اون رسید به آخر
خداحافظ حالا که
داری میری باهاشی
راضی باشم,نباشم
تویی که تو نگاشی
نظرات شما عزیزان: